کار با چوب فقط یادت نمیدهد، یادت هم میاندازد؛ چیزهای خوب و ساده و مهم را که یادت رفته، که گوشهی یادت جا مانده آن قدر که ساده و بدیهی بوده. کار کردن، ابزار میخواهد، هر کاری میخواهد باشد. کار روی یک تکه چوب. کاری که معیشت است. کار روی رابطهها، کار روی دوست داشتنها و دوست داشتنیهایت. هر کاری ابزار خودش را میخواهد. کار کردن بدون ابزار سخت است؛ از آن سختتر اما، کار با ابزار غلط است گمانم. کار با ابزارِ اشتباه یعنی ندانستن و بیتجربگی. و از آن اشتباهتر، تکرار و اصرار بر استفاده از ابزار غلط.
وقتی با چوب کار میکنی باید ابزارت رو بشناسی. باید در دست گرفتنِ ابزار هوشیاریِ مدام داشته باشی . اگر ابزارت زیادی ظریف و ضعیف باشد، آن وقت چوب سنگ میشود. انگار آب در هاون میکوبی. از بازو میافتی و به نتیجه نمیرسی. یا وقتی ابزارت زیاد قوی و خشن باشد، جای سابیدن تکه میکنی. با یک ضربهی نابجا کارت را میشکنی. کار با چوب یادت میاندازد هنر، داشتن ابزار نیست، تشخیصِ جای درست استفاده است و راهِ درست استفاده.
اینها آن قدر ساده است که آدم باور نمیکند جایی فراموششان کند و به کارشان نگیرد.
وقتی که ابزارت جای سوهان و مغار و چکش، چیزهایی است که میدانی و بلدی و میفهمی هم همین است. به بعضی چیزهایی که میدانی و میفهمی و بلدی عادت میکنی. بهجا و نابهجا، همه جا میخواهی به کارشان بگیری. یادت میرود ابزار سادهتری را که گاهی درستترند. اصرار و تکرار میکنی به روشهایت، به دانستههایت، به باورهایت، به ابزارهایت، به اشتباههایت. کارت را خراب میکنی و کارت خراب میشود. هر کسی البته یک جایی میفهمد و میپذیرد کجا اشتباه کرده، اما گاهی آن قدر زیاد سابیدهای یا زیادی شکستهای که دیگر کار به دلت نمینشیند و در نمیآید. اینجاست که از همه بیشتر درد و خطر دارد. باید هر چه تا اینجا ساختهای را بکوبی و بریزی و از نو، از اول شروع کنی، یا به ساختهی از شکل دررفته و ناقصی بسنده کنی. از نو شروع کردن سخت است. ترس دارد. زحمت دارد. اما فرصت میدهد کاملتر و بهتر بسازی.
چوب روح دارد و باید روحش را حرمت کنی. اگر به آوند میرسی شانهاش بزنی جای شخم زدن. اگر به گره برمیخوری نرمی کنی جای کوفتن. چوب یادت میاندازد نزدیکترین فاصله بین دو نقطه خط راست نیست، وقتی جانداری میان راهت نشسته. چوب یادت میاندازد به آرامش رسیدن فرق دارد با به سرعت رسیدن. چوب یادم انداخت آدمها عزیزترند از هدفها، مهمترند از ابزارها. یادم انداخت وقتش رسیده خودم را بکوبم و از نو، از اول بسازم.
فردا روزِ دیگری است.
فکر می کنیم مطلب زیر را هم دوست داشته باشید.
اگر تنها ابزارت “چکش” باشه، همه چیز رو شکل “میخ” میبینی!